دلتنگم ....
نوشته شده توسط : naz nazi

 


دلتنگ يک جرعه عشق

من در اين تاريکي پي نور ميگردم... 
پي خورشيد پي عشق... 
تا که شايد در اين تاريکي شبه تيره تنهايي قلبم در ميان پرتوهاي نور عشق محو شود 
اما افسوس...! 
افسوس که شده ام تنها راهنماي تک تک سرابهاي عشق و وصال در کوير تنهايي قلبم 
دلم ميگيرد... 
از سردي ديوارهاي تنگ و بي روح اين اتاق 
دلم ميگيرد وقتي به ديوارهايي مينگرم که در اين تنهايي ، تنها اميدي واهي به قلبم ميبخشد 
ديوارهايي که روي آنها تابلوي وصال دستانم را به دستانت کوبيده ام 
تابلوهايي که سالهاست با نگاه به آنها تنهايي و بي کسي را در اتاقم سر کرده ام 
حال وقتي دست به قلم ميبرم ، قلم قرمز عشقم خون گريه ميکند 
از دردهايي که در اين کوير بي کسي کشيده ام 
تنهايي...!!! 
تنها واژه مانوس با قلبم 
متنفرم... 
از تک تک آجرهاي اين اتاق سرد و بي روح که مرا در خود حبس کرده 
خشت هاي يخي... 
آجرهاي زندان تنهايي و دوري من !!! 
کاش گاهي از کنار دلم گذر ميکردي... 
تا گرمي عشقت يخهاي تنهايي اين اتاق را آب ميکرد... 

و زندان جداييم راويران ميساخت !!!!




:: بازدید از این مطلب : 282
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : چهار شنبه 27 بهمن 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: